1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 521  تاريخ مخابره خبر:  ۲۰/۲/۱۳۸۸  نوع : نقد
 کد خبر : 138802200101  ساعت مخابره خبر: ۱۱:۴۹:۴۰
    ۱۳۸۸/۰۲/۲۰                              تاريخ نشر خبر :  
 

فيلم آخرين ملكه زمين فيلمي روايتگر از سينماي واقعگراست

فيلمي بي ادعا كه در عين سادگي ما را با بزرگترين چالش بشري؛ يعني عشق و مرگ، رويارو مي كند.

داستان فيلم روايت عشق علي بخش به شاگل است، روايت سلوك دروني و بيروني انسان و رسيدنش به تعالي ( كاتارسيس ). علي بخش در اين داستان از خويشتن سفر مي كند و خطر مرگ را پذيرا مي شود تا به ياري محبوبش ، شاهگل ، بشتابد.
شاهگلي كه مي تواند در عين حال نمادي از سرزمين افغانستان باشد و خاموشي شاهگل در كل فيلم ما را به اين نكته رهنمون مي سازد كه شاهگل (برترين گل) مي تواند نمادي از سرزميني باشد كه در سكوت رنج مي كشد . اين سكوت شگرد بسيار خلاقانه اي است كه فيلم را از پرحرفي نجات داده است. قهرمان زن در كل فيلم كلمه اي به زبان نمي آورد اما بيننده از طريق رنگها، لبخندها، لباسها ... مي تواند او را بشناسد و با او همدل باشد.
اين فيلم را فيلمي جاده اي نيز مي توان دانست كما اينكه آغاز فيلم در جاده اي بياباني و پايان آن نيز در چنين مكاني است و بخش بزرگي از فيلم در جاده مي گذرد.
ويژگيهاي فيلم آخرين ملكه زمين را مي توان در دو بخش بررسي كرد ؛ ويژگيهاي مفهومي و ويژگيهاي فني.
در زمينه ويژگيهاي مفهومي بايد گفت كه انتخاب موضوع مهاجران افغان ، كه مدتهاست ديگر مد زمانه نيست ، شجاعت اخلاقي بسيار مي خواهد. محمدرضا عرب بي آنكه به مد نبودن موضوع بينديشد تنها از آن رو كه اهميت قضيه را باور دارد دست به ساخت چنين فيلمي زده است و حقا درباره اهميت آن بر خطا نبوده است.
فيلم در عين حال دربردارنده مهمترين دلمشغولي بشر است؛ عشق و مرگ و از اين نظر فيلمي معناگراست. آخرين ملكه زمين ، در اين زمانه دروغ و كاسبكاري ، به ما شهامت مي دهد كه بي خوف از مرگ به سمت عشق، كه نفس زندگي است، گام برداريم.
نگاه همدلانه فيلمساز با موضوعات مهاجرت، آوارگي، اشغال و زنان تحسين برانگيز است. به عنوان مثال به ياد بياوريد صحنه آغازين فيلم را كه خشونت زرد جاده بياباني با نمايي از تصوير زني آبي پوش كه ناگاه از پايين صفحه برمي آيد، مي شكند.
در زمينه ويژگيهاي فني اين فيلم نيز مي توان به موارد بسيار اشاره كرد از جمله فيلمبرداري خوب، انتخاب درست صحنه ها، موسيقي مناسب با هر صحنه، نماهاي بديع ... اما بيش از هرچيز در اين باره محمدرضا عرب را مي توان استاد خلق تك صحنه ها دانست. تك صحنه هايي كه فيلم را موجز و كم حرف مي كند و درعين حال اطلاعات كافي به بيننده مي دهد. برخي از اين تك صحنه ها بدين قرارند:
1.صحنه كاركردن علي بخش و همسرش در مزرعه كه به زيبايي تمام همچون رقصي آييني تصوير شده و بيننده كاملا به همدلي و همراهي اين زوج پي مي برد.
2.صحنه درگيري در قهوه خانه كه به راستي شاهكاري از تلفيق عناصر تصويري و نقاشي است و از اين نظر كارهاي تاركوفسكي ر ا ( در تلفيق صحنه هايش با آثار پيتربروگل) به ياد مي آورد. در اين صحنه به جاي نشان دادن درگيري و شجاعت و قدرت رحمان نماهايي از يك نقاشي قهوه خانه اي كه اژدهاكشي را نشان مي دهد به نمايش در مي‌آيد و در آخر نيز نمايي از ترازويي قديمي ما را مطمئن مي كند كه عدالت برقرار شده است.
3.در صحنه سوغات خريدن از بازار وقتي علي بخش به مغازه اي مي رسد كه زينت آلات زنانه و نيز تسبيح مي فروشد ناگهان همهمه بازار قطع مي شود و موسيقي نرم و زنانه اي جاي آن را مي گيرد.
4.صحنه بزكشي با ترانه بسيار مناسب و زيباي زمينه و چهره نگران علي بخش ما را به اين نتيجه مي رساند كه در ذهن قهرمان فيلم، اين بازي (مسابقه براي تصاحب گوشت) با سرنوشت ميهنش و محبوبش پيوند خورده است.
5.صحنه بسيار تاثيرگذار گورستان و گريستن علي بخش بر مرگ مادر كه از نظر زيبايي بصري و تاثيرگذاري معنوي يكي از بهترين نماهاي ساخته شده در بعد از انقلاب است.
6.كل نماهايي كه در مزارشريف گرفته شده اند و به راستي نمي توان تك صحنه اي از آن انتخاب كرد.
7.صحنه مغازه شيرخان كه دو كبوتر سفيد بر پنجره بالاخانه نشسته اند.
8.مهمترين و بهترين صحنه همان نماي پاياني است كه علي بخش و شاهگل در زمينه اي بياباني به سمت سرنوشت خويش مي روند. ابتدا به نظر مي رسد كه اين صحنه پاياني خوش براي فيلم است اما شگردي ظريف فيلم را از افتادن به ورطه رمانتيسم نجات مي دهد: در دوردستي كه زوج جوان به سوي آن مي روند به جز جاده روشن، آتش انفجارهاي پياپي نيز شعله مي كشد!
فيلم آخرين ملكه زمين البته ايرادهايي نيز دارد كه مهمترين آن ضعف فيلمنامه است اما اخيرا در نقدهاي برخي دوستان ( بعضا جوانان جوياي نامي كه با هتاكي به بزرگان در صدد مطرح كردن خود هستند) ديده ام كه به جاي طرح ضعفها به هزل پرداخته اند و حتي يكي از اين عزيزان نماهاي زيباي فيلم را مرهون تلاش فيلمبردار دانسته!! و اين اندازه مطلع نبوده است كه انتخاب نماها وظيفه كارگردان است! يا اينكه به جاي نقد فيلم از نامناسب بودن نام فيلم سخن گفته است.( كه البته همينجا بايد گفت كه اگر شخصيت شاهگل نماد سرزمين نيز باشد، براي هر آواره اي سرزمين مادري اش، آخرين ملكه زمين نيز خواهد بود و اين نام كاملا به جا و مناسب انتخاب شده است.)
در آخر بايد گفت اين فيلم در كليت خود، فيلمي خوب و به عنوان اولين فيلم بلند يك فيلمساز فيلمي بسيار خوب است.
نخستين فيلم بلند داستاني محمدرضا عرب نشان مي دهد كه اين مستندساز باتجربه رسانه سينما را كاملا مي شناسد و از امكانات آن به خوبي آگاه است.
نوشته: اكرم اكبري
 
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com