1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 522  تاريخ مخابره خبر:  ۲۱/۵/۱۳۸۶  نوع : خبر
 کد خبر : 138605210221  ساعت مخابره خبر: ۱۶:۳۳:۰۴
    ۱۳۸۶/۰۵/۲۱                              تاريخ نشر خبر :  
 

سلطان سقوط

بازنگري كارنامه بازيگري مارلون براندو

مارلون براندو شهرتي ويژه‌ به عنوان خودويرانگرترين چهره در تاريخ تصاوير متحرك دارد.

    او 25 سال داشت كه تبديل به ستاره «برادوي» شد و هنوز هم عده زيادي او را بزرگ‌ترين ستاره تاريخ سينما، و نه بزرگ‌ترين بازيگر تاريخ سينما مي‌دانند. با وجود اين براندو خيلي زود دست به كار تخريب چهره خود شد. مدت زمان زيادي از آغاز فعاليت اين بازيگر نگذشته بود كه به عنوان فردي دمدمي‌مزاج، ايرادگير، غيرقابل اعتماد و نامطبوع شهرت يافت. به زودي بد‌دهني نسبت به همبازي‌ها و كارگردان‌ها و همچنين عامل تاخير پروژه‌ها نيز بر سوء‌شهرتش افزوده شد. پس از درخشش دوباره و شگفت‌انگيز براندو در ميانسالي با فيلم «پدرخوانده» باز هم او را بازيگري ايرادگير و غيرقابل اعتماد مي‌دانستند. پس از آن نيز او ديگر چاق شده بود و ستاره‌اي پول‌ساز به شمار نمي‌رفت و هرچه بر چاقي‌اش افزوده مي‌شد، از جذابيت پولسازي‌اش كاسته مي‌شد. در حقيقت وقتي كه براندو آخرين نفس‌هاي زندگي‌اش را مي‌كشيد، اين مرگ نبود كه به عمر بازيگري او خاتمه مي‌داد، چرا كه خود او سال‌ها پيش فاتحه آن را خوانده بود.
    اگر مارلون براندو را انساني دچار نفرين ابدي بدانيم، شخصيت‌هايي كه بر پرده بازي مي‌كرد مصداق بارز اين مساله بودند. هيچ بازيگر بزرگ ديگري به اندازه او در مقابل دوربين كشته نشده و يا صورتش بارها و بارها درب و داغان نشده است. (همچنين هيچ بازيگر نقش‌هاي دراماتيك تاكنون اين‌قدر خود را درگير فيلم‌هايي نكرده كه مجبور باشد بر صندلي چرخدار بنشيند، مانند مادربزرگ‌ها لباس بپوشد يا اداي بيماران رواني را دربياورد.) براندو برخلاف هريسن فورد، كه تاكنون در هيچ فيلمي كشته نشده، يا برخلاف اسطوره‌هايي چون كري گرانت، گرگوري پك، هنري فاندا و جان وين كه جاودانگي را امري بديهي براي خود مي‌دانستند، از همان سال‌هاي نخست بازيگري و به دفعات فراوان بر روي پرده جان باخته است. تام كروز در «آخرين سامورايي» تنها بازمانده نبردي سهمگين بود و در ده‌ها فيلمي كه تاكنون بازي كرده تنها يك بار (در «وثيقه») كشته شده است. در مقابل، مارلون براندو در تمام فيلم هايي كه طي سال هاي 1970 بازي كرد، از «شبروها» تا «اينك آخرالزمان»، جان خود را از دست داد. شايد او هيچ‌گاه نتوانست بپذيرد داستان فيلم نبايد با مرگ ستاره‌اي در حد و اندازه او به سرانجام برسد و اين سرنوشت درخور ضدقهرماناني چون لي وان كليف و جك پالانس است. براندو حتي در فيلم‌هايي كه نقشي كوچك بر عهده داشت، باز هم اصرار فراوان به خردشدن بيني‌اش، شكستن انگشت‌هايش يا حتي تكه‌تكه شدن و سوختن جنازه‌اش پيش از پايان فيلم داشت. اگر روزي تصاوير متحرك بتوانند تمايل ضمير ناخودآگاه بازيگران خود را به نمايش بگذارند، احتمالا سيلوستر استالونه آرزو مي‌كرد قدبلندتر بود، باربرا استرايسند آرزو مي‌كرد زيباتر بود، وودي آلن آرزو مي‌كرد جذابيت بيشتري داشت و لئوناردو دي‌كاپريو آرزو مي‌كرد بتواند با لهجه ايرلندي صحبت كند. در صورت تحقق اين امر، به احتمال فراوان براندو بيش از هر بازيگر بزرگ ديگري در آرزوي مرگ بود. به نظر مي‌رسد او حقيقتا از نمايش فرجام ناخوش خود روي پرده بزرگ به تماشاگران لذت مي‌برد، شايد به اين دليل كه به پايان خط رسيدن روي نوار سلولوئيد شكوهي فراتر از مرگ در دنياي واقعي داشت. شايد هم او مي‌پنداشت تماشاگران توقعي جز اين از او ندارند. براندو در هفت فيلم اول خود ايفاگر نقش مرداني به شدت وحشي و خشن بود. او در «مردان» در نقش فردي معلول و تندخو بازي مي‌كرد. «اتوبوسي به نام هوس»، فيلمي كه باعث شهرت براندو شد، او را در هيات هيولايي وحشي به نمايش درآورد. با وجود اين نخستين بار در «زنده‌باد زاپاتا!» و هنگام درگيري و گلاويز شدن با آنتوني كوئين، شاهد كتك‌كاري و مشت‌زني‌هاي براندو بوديم. «جوليوس سزار» نمايشگر صحنه‌هاي خونريزي فراواني بود، اما با «وحشي» بود كه قدرت مشت‌زني براندو بيش از پيش به نمايش درآمد. در عين حال، تمام آنچه ذكر شد تنها در حكم يك دستگرمي براي جدال مرگبار مارلون براندو و لي جي كاب در «در بارانداز» بود. اين دو در يكي از بزرگ‌ترين صحنه‌هاي درگيري تاريخ سينما، بر سر در اختيار گرفتن لنگرگاهي در نيوجرسي صورت‌هاي يكديگر را كاملا از ريخت مي‌اندازند. كنايه‌آميز است كه حتي در فيلمي چون «دزيره» نيز نشاني از اين تمايل دروني براندو ديده مي‌شد. او در اين فيلم نقش ناپلئون بناپارت را بازي كرد، كسي كه نخستين عامل قتل‌هاي وسيع دنيا بود، اما هيچ‌گاه كسي را با دست خود نكشت. صحنه‌هاي رمانتيك براندو نيز در اين فيلم بسيار كوتاه بودند و در تاريكي شب مي‌گذشتند.
    پس از اين فيلم‌هاي عجيب و غريب، براندو مدتي كوتاه را در آرامش مي‌گذراند و در فيلم‌هايي چون موزيكال «مردان و عروسك‌ها»، كمدي «چايخانه ماه اوت» و «سايونارا» حضور مي‌يابد. اما مدت كوتاهي نگذشت كه براندو با «شيرهاي جوان» به سنت گذشته‌اش بازگشت. او در اين فيلم ايفاگر نقش يك افسر نازي باوجدان، شخصيتي كه بعدا به يكي از كليشه‌هاي هاليوود تبديل شد، بود. براندو در اين فيلم مردي دودل، منزوي، و كمي هم سبك‌مغز بود كه در نهايت هنگام رودررويي با دين مارتين كشته مي‌شود. «سربازهاي يك‌چشم» يك فيلم ساديستي تمام‌عيار بود. در اين فيلم «دد لانگ‌ورث» (كارل مالدن) رفيق قديمي براندو ابتدا با شلاق او را مضروب مي‌كند و سپس با قنداق تفنگ دستش را خرد مي‌كند. از آنجا كه اين فيلم فاجعه‌بار نخستين تجربه كارگرداني براندو بود و خود او بر تمام اجزاي آن نظارت كامل داشت، احتمالا ايده چنين صحنه‌هايي نيز از خود او بوده است.     «نسل فراري» فيلمي بود كه بر مبناي بازسرايي تنسي ويليامز از اسطوره «اورفه» در محيط جنوب آمريكا، ساخته شد، اما نتيجه كار يكي از فاجعه‌بارترين فيلم‌هايي بود كه تاكنون   بر پرده سينما ظاهر شده‌اند. براندو نيز همانند ديگر «اورفه‌ها»ي عهد باستان در انتها به پشيماني مي‌رسد، البته او در اين فيلم بسيار خشن‌تر از اسلاف خود بود. از سوي ديگر مرگ براندو نيز در اين فيلم برخلاف فيلم‌هاي قبلي‌اش بر سر آرماني مهم نيست، بلكه پس از آنكه در يك حركت احمقانه براي برداشتن كت پوست مارش به داخل ساختماني در حال سوختن مي‌رود، طعمه حريق مي‌شود. پس از مرگ او از زبان جون وودوارد مي‌شنويم: «موجودات وحشي پوست خود را مي‌اندازند مي‌روند، نسل فراري نيز دنباله‌روي اعقاب خويش هستند.» اين نيز يكي ديگر از سخنان ياوه‌اي است كه در دوران شهرت افرادي چون تنسي ويليامز در آمريكا، نشانه‌اي از خردمندي به شمار مي‌رفت.
    براندو كه معتقد به نظريه «اگر چيزي از بين نرفته، نبايد ترميمش كرد» بود، در «شورش در كشتي بونتي» بار ديگر پايان كار خود را با آتش‌سوزي رقم زد. اين فيلم كه يكي از شكست هاي بزرگ تجاري سال 1962 بود، نمايشگر شورشي نافرجام در يكي از كشتي‌هاي نيروي دريايي سلطنتي انگلستان بود. براندو در «آمريكايي پليد» به‌طور ماهرانه‌اي از چنگ مرگ گريخت، اما در «تعقيب» صورتش به شدت مضروب شد، اليزابت تيلور در «انعكاس در چشم طلايي» بادمجاني زير چشمانش كاشت و در نهايت يك ضربه چاقو در فيلم كم‌اهميت «بسوزان!» به كار او در سال هاي 1960 پايان داد.
    سال 1972 يكي از نقاط شاخص كارنامه استاد خودويرانگري بود. در «شبروها»، اقتباسي عجيب از The Turn of the Screw اثر هنري جيمز، براندو با تيرهايي كه از يك كمان به سرش شليك مي‌شود، كشته مي‌شود. در «پدرخوانده»، دون ويتو كورلئونه سال‌ها پس از آن‌كه از شليك گلوله‌هاي تعدادي گنگستر خرده‌پا جان سالم بدر مي‌برد، در حين بازي با نوه كوچكش سكته مي‌كند و مي‌ميرد. بي‌شك براندو تنها ستاره بزرگي است كه در يك سال و در سه فيلم به سه شيوه متفاوت كشته مي‌شود. شايد هيچ بازيگر ديگري حاضر نباشد در دوره پايان عمر كاري خود تنها نقش پيرمردهاي خبيث را بازي كند، اما براندو از اين امر مستثني بود. او در «بركه‌هاي ميزوري» با شليك گلوله كشته مي‌شود، در «سوپرمن» برخورد با يك سنگ آسماني كارش را تمام مي‌كند، در «اينك آخر الزمان» به دست مارتين شين سلاخي مي‌شود و در نهايت به پايان ناخوشايند فيلم «جزيره دكتر مورو» مي‌رسد. متاسفانه با گذشت زمان و هرچه براندو فربه‌تر مي‌شد، ديگر كسي او را مناسب ايفاي نقش‌هاي اصلي در فيلم‌هايي چون «فصل سفيد خشك» و يا «امتياز» نمي‌دانست. يكي از بزرگ‌ترين تراژدي‌هاي تاريخ سينما اين است كه براندو آن‌قدر زنده نمانده تا پيش از پايان عمرش يك بار با كساني چون ون ديزل و راك همبازي شود. بي‌شك تماشاي يك مرد تنومند هشتاد ساله در كنار جواناني عضلاني مي‌توانست تجربه‌اي منحصر به فرد باشد.
    زماني كه سينمادوستان از ستارگاني چون مارلون براندو ياد مي‌كنند، از شخصيت متفكر او در تعدادي فيلم معروف سخن مي‌گويند. اما در حقيقت وجه مشترك تمام شخصيت‌هاي دوران بازيگري او يك غريبه تمام‌عيار بود.
    اين مساله مي‌توانست نشات‌گرفته از زندگي واقعي براندو نيز باشد. او فرزند مردي خشن و الكلي بود و در تمام عمرش دچار مشكل اعتماد به نفس پايين بود. او هيچ‌گاه علاقه‌اي به پايان خوش در فيلم‌ها نداشت، چرا كه مي‌دانست بيشتر مردم از تماشاي چهره لگدمال شده او بر پرده لذت مي‌برند. تماشاگر عام آنقدر كه از به ذلت افتادن يك ستاره بزرگ لذت مي‌برد از ديدن چهره زيباي او خوشحال نمي‌شود. بسياري از بازيگران نيز به اين امر واقفند و هر از گاهي پا به اين وادي مي‌گذارند. اما آنچه از براندو فردي عجيب مي‌سازد، تمايل او به رفتاري كاملا مطابق ميل تماشاگران بود.
    بدين سبب مي‌توان گفت همه ما تماشاگران به نوعي مديون براندو هستيم. به عنوان يك علاقه‌مند سينما كه هميشه از تماشاي خشونت فراوان و همچنين تصوير كتك‌خورده ستارگان سينما لذت برده‌ام، نمي‌دانم چطور بگويم چقدر دلم براي براندو تنگ شده است. مرگ او براي افرادي چون من همچون شوكي بزرگ بود.
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com