1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 375  تاريخ مخابره خبر:  ۲۴/۱۱/۱۳۸۵  نوع : خبر
 کد خبر : 138511240251  ساعت مخابره خبر: ۱۷:۰۷:۴۸
    ۱۳۸۵/۱۱/۲۴                              تاريخ نشر خبر :  
 

به جشن عروسي سينماي ايران خوش آمديد

چگونه ياد گرفتم دست از نگراني بردارم و به اختتاميه جشنواره فيلم فجر عشق بورزم.

    همان دم در که "آقا پليسه" با تمام قدرت آستين لباسم را گرفت تا به خيال خود مانع ورود غيرقانوني يک نفر به مراسم اختتاميه بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر شود، فهميدم آش همان آش هر سال است و کاسه همان کاسه هر سال. سه نفر با تمام وجود ما را بازرسي کردند تا برويم و جشن عروسي سينماي ايران را پوشش دهيم.
وارد که سالن که مي‌شوم، خانمي با مهرباني مي‌گويد: "آقايون هم پائين جا نيست، هم بالا. بفرمائين همين‌جا بشينين که چن ديقه ديگه اينجا هم گيرتون نمي‌آد." عکاس ما با گفتن اين جمله که "من عکاسم" مي‌رود و من مي‌مانم و خيل جمعيتي که هر لحظه بر تعدادشان افزوده مي‌شود و عجيب است که همه هم کارت در دست دارند. يک آن که به پشت سرم، سمت در ورودي، نگاه مي‌کنم، مي‌ترسم. مي‌ترسم از اينکه نکند ملت هنردوست در اصلي را شکسته و وارد شده‌اند. چون سيل جمعيت همچنان دارد مي‌آيد و خب طبق گفته آن خانم، نه طبقات بالا جا هست، نه پائين و همان سالن بيروني هم که دارد پر مي‌شود.
    آقايي خوشپوش که به گمانم همراه خانمي به قصد رفتن به مجلس عروسي به تالار وحدت آمده، دارد با تلفن همراهش حرف مي‌زند: "نه، اينجا که جا نيست. تلويزيون داره مستقيم نشون مي‌ده. بزن نيگا کن. حالا بريم ببينيم چي کار مي‌شه کرد." منظورش از پخش مستقيم همان تلويزيون بزرگي است که در سالن گذاشته‌اند و دارد به صورت مداربسته مراسم داخل تالار وحدت را براي بيروني‌ها پخش مي‌کند.
    يکي از بچه‌هاي روابط عمومي معاونت سينمايي دارد خودش را به آب و آتش مي‌زند و اينطرف و آنطرف مي‌رود. گمان مي‌کنم براي رفع و رجوع امور است که اينطور تلاش مي‌کند. مي‌رود. لحظاتي بعد با هفت هشت نفر از ميهمانان ويژه‌اش از راه مي‌رسد و مي‌بردشان طبقه بالا.
    مي‌روم جلو يکي از ورودي‌هاي تالار وحدت مي‌ايستم. چشم مي‌گردانم تا بلکه آشنايي ببينم. از رديف سوم و چهارم به بعد تقريبا هيچ چهره آشنايي به چشم نمي‌خورد. در دل به توزيع‌کنندگان کارت‌هاي مراسم اختتاميه جشنواره فيلم فجر آفرين مي‌گويم که با اين ترفند هوشمندانه مردم عادي و دوست و آشنا و فک و فاميل را به سينما علاقمند مي‌کنند و البته براي بخش اهداء جوايز هم تشويق‌کننده و هوراکش جور کرده‌اند. آفرين دوستان عزيز!
    برمي‌گردم سالن انتظار. رضاداد دارد درباره جشنواره امسال حرف مي‌زند و اينکه استقبال مردم و سينمادوستان از فيلم‌هاي جشنواره به حدي بوده که ده دوازده فيلم بالاي 50 درصد آراء خوب را از آن خود کرده‌اند. يکي از بچه‌ها زنگ مي‌زند که نتايج را روي سايت جشنواره گذاشته‌اند. زنگ مي‌زنم خبرگزاري و به بچه‌ها اطلاع مي‌دهم. تنها چند بخش اعلام نشده که آن هم به تدريج اعلام خواهد شد. سيل جمعيت هم که همچنان دارد مي‌آيد و همه هم کارت در دست. بعضي‌ها را ديگر مطمئن هستم که براي عروسي اينجا آمده‌اند. اين را از روي لباس‌هايي که پوشيده‌اند و شکل خاص و غيرطبيعي سر و صورت‌شان حدس مي‌زنم.
    اهداء جوايز آغاز شده و بخش‌هاي مستند و فيلم کوتاه و فيلم اول مي‌روند و جايزه‌هايشان را مي‌گيرند. هر کدام هم هر چه دوست دارند مي‌گويند. ظاهرا هيچ محدوديت زماني براي سخنراني برندگان در نظر گرفته نشده است. رفته‌رفته به بخش‌هاي جذابتر مراسم نزديک مي‌شويم. اما اين بيرون هم غوغايي برپاست. بچه‌هاي روابط عمومي جشنواره هم اين بيرون پيش ما هستند. مي‌خواهم با يکي از بچه‌ها تماس بگيرم که آنتن نمي‌دهد. مي‌آيم محوطه بيروني. جمعيت انبوهي بيرون درهاي بسته تالار وحدت ايستاده‌اند و داد مي‌زنند: "کمک، کمک".
    يکي از نيروهاي حراست با کمال متانت و ادب مي‌گويد: "آقا قربونت اينجا واينستا. يا برو بيرون يا برو تو." مي‌روم تو. مي‌روم طبقه بالا. خانمي آمده که اين‌بار ديگر شک ندارم اينجا را با مراسم عروسي اشتباه گرفته. يکي از خانم‌هاي حراست تالار وحدت به آن خانمي که براي حضور در مراسم عروسي سينماي ايران به تالار آمده، تذکر جدي مي‌دهد که "خانوم حجابتو درس کن" و آن خانم هم که براي عروسي آمده، حجابش را "درس" مي‌کند.
    جوايز بخش مسابقه سينماي ايران که از پرايد به سمند تبديل مي‌شود، يعني هيجان هم بيشتر شده. حميد خضوعي ابيانه آخرين نفري است که براي فيلمبرداري "پابرهنه در بهشت" سيمرغ و پرايد مي‌گيرد و در کمال متانت و تنها با گفتن دو کلمه "متشکرم، ممنون" از روي سن پائين مي‌آيد. نفر بعدي محمود کلاري است که مي‌رود بالا و سيمرغ بلورين هنر و تجربه را براي فيلمبرداري "خون‌بازي" از هيئت هفت نفري داوران مي‌گيرد و بعد جاي خضوعي ابيانه هم چند دقيقه‌اي حرف مي‌زند.
    يکي از بازيگران زن در ميان تشويق حاضران بالا مي‌رود و بعد از گرفتن سيمرغ و سمند و يکي دو دقيقه حرف زدن، به شيوه‌اي خاص به جمعيت احترام مي‌گذارد و مي‌آيد پائين. آن يکي آقاي بازيگر هم که مي‌رود بالا و جايزه‌اش را در يک عمليات محيرالعقول جلو سن مي‌گذارد، شروع مي‌کند به نصيحت کردن هيئت محترم داوران. بعد هم از همه تشکر مي‌کند. اينکه مي‌گويم از همه، به معني واقعي کلمه يعني همه و اينکه فيلمي که ايشان در آن بازي کرده، يک شاهکار به تمام معنا بوده و هيئت داوران ... راستي فرق بين خضوعي ابيانه با يکي دو نفر از دوستان جواني که شب گذشته سيمرغ گرفتند، چيست؟
    وقتي حسين پاکدل نام عزت‌الله انتظامي را به عنوان برنده سيمرغ بلورين ويژه هيئت داوران براي بازي در فيلم "ميناي شهر خاموش" مي‌خواند، جمعيت به شدت آقاي بازيگر سينماي ايران را تشويق مي‌کنند. صفحه نمايشگر داخل سالن هم چهره انتظامي را نشان مي‌دهد که لب‌هايش از هيجان مي‌لرزند. استاد با کمال متانت مي‌رود روي صحنه و هيئت داوران که درست آنطرف ايستاده‌اند، به استقبالش مي‌آيند. يکي از آن خانم‌هايي که مسئول رساندن سيمرغ‌ها هستند، يادش رفته سيمرغ استاد را بياورد. انتظامي بزرگ همان ديپلم افتخار را مي‌گيرد و مي‌آيد جلو ميکروفن و جوان‌ها را نصيحت مي‌کند که براي رسيدن به جايزه بايد زحمت بکشند. از همه مردم ايران و ايراني‌هاي سراسر جهان هم تشکر مي‌کند و مي‌آيد که برود پائين، محمدرضا هنرمند سيمرغ استاد را مي‌دهد و او را تا پائين صحنه همراهي مي‌کند.
    ادامه اهداء جوايز به بعد از تماشاي يک ميان‌برنامه و دومين اجراي گروه موسيقي بيدل به سرپرستي حسام‌الدين سراج موکول مي‌شود. در اين فاصله، خيلي‌ها از سالن بيرون مي‌آيند. بازار گرفتن عکس و امضا از حامد بهداد داغ داغ است. جلوتر که مي‌روم هيجان و موج جمعيت نشان از خروج بهرام رادان از سالن است که تقريبا 50 نفري همراه او شده‌اند. بعد نوبت محمدرضا شريفي‌نياست که همراه خود جمعيتي چندنفري را اين‌طرف و آن‌طرف کند. خسرو شکيبايي هم که ديپلم افتخار با يک حج عمره و 30 ميليون ريال پول نقد جايزه گرفته، به گمانم همراه با فرزندش سالن را ترک مي‌کند. آن خانمي هم که براي عروسي آمده و تذکر شنيده بود، همراه "عمو خسرو" يا "دايي خسرو" از سالن بيرون مي‌رود. شکيبايي را که از نزديک مي‌بينم، دلم ...
    ادامه مراسم به صحبت‌هاي کوتاه وزير ارشاد و اعلام اسامي برگزيدگان بخش‌هاي بهترين فيلم و بهترين کارگردان اختصاص دارد. بعد نوبت به محمدمهدي دادگو مي‌رسد که برود بالا و بيانيه ستاد انتخاب فيلم برگزيده مردم را بخواند. يکي قبلا گفته بود که به دليل رقابت نزديک "سنتوري" و "اخراجي‌ها" هر دو فيلم سيمرغ بلورين اين بخش را مي‌گيرند. ده‌نمکي دوباره شلوغ‌بازي راه مي‌اندازد و تقريبا همان حرف‌هايي را که در نشست مطبوعاتي فيلم در سينما فلسطين زده بود، تکرار مي‌کند. اينکه حق بازيگران فيلمش را خورده‌اند و ... بعد پاکدل به سنت مالوف همه مجريان تلويزيوني تا سال آينده همه را به خداي بزرگ مي‌سپارد و خداحافظي مي‌کند.
    ساعت نزديک 10 شب است. مي‌خواهم از تالار وحدت بيرون بيايم. جمعيت مشتاق همچنان پشت در منتظر ايستاده‌اند. يکي از بچه‌هاي زنگ مي‌زند. مي‌آيم جوابش را بدهم که يکي از همان پرسنل محترم تالار محترمانه داد مي‌زند "هوي آقا، اينجا نه. بيا برو بيرون. بيا بينيم بابا."
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com