1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 327  تاريخ مخابره خبر:  ۲۴/۱۱/۱۳۸۵  نوع : خبر
 کد خبر : 138511240200  ساعت مخابره خبر: ۱۶:۱۶:۲۰
    ۱۳۸۵/۱۱/۲۴                              تاريخ نشر خبر :  
 

جشنواره 25 در چند نگاه:

سينماي ايران همه چيز را در اوج دارد!

حالا كه جشنواره به روزها و ساعات پاياني خود رسيده به چند نگاه ديگر كه به نظر براي بسياري ديگر از اهالي قلم و رسانه كه ناظر بر اين رويداد امساله و هر ساله و تماشاگر فيلمها بوده اند، چندان بيگانه نيست:

واقعيت اينكه فاصله روزهاي دوم تا همين ساعات آخر جشنواره باز هم تماشاگر فيلمهايي بوده ايم كه نه تنها بيانگر اتفاق تازه اي نبوده و نيستند، بلكه جز چند مورد كم فروغ، مثل هميشه حكايت از مشق هاي نو نوشته و تجربه هاي خام و ناپخته فيلمسازاني دارد كه هنوز در اول راه اندويا اگر هم يكي دو تجربه اي در گذشته داشته اند، به تفكر و برداشت درستي از سينما نرسيده و فيلمهايي عرضه كرده اند كه نه از جنبه محتوا و نه از جهت ساختار، حرفي براي گفتن ندارند انگاري اين حكايت مشق اول و خاطره نويسي در سينما تمامي ندارد، هر چند كه خيلي از اين فيلمها تماشاگر عام، گيشه فروش و بازگشت سرمايه براي تهيه كننده و كارگردان محترم كه البته بيشتر آن از طريق وام و يا قرض الپس نده» تأمين شده نيز ندارند. البته از همين جشنواره و بسياري از جشنواره ها و جشن پاره هايي كه در طول سال اينجا و آنجا برگزار مي شود جوايزي خواهند داشت و سود و سفري كه تا چند سالي گرمشان خواهد كرد.
امسال هم، نه فقط از سر «وسوسه» بلكه از سر عشق و اشتياق و البته انتظاري پايان نيافتني براي ديدن يك فيلم ناب ايراني مثل هميشه از آغاز و تا پايان جشنواره را حاضر و ناظر بر تمام فيلمهاي نمايش داده شده بودم (جز يكي دو مورد كه برخلاف عادت و سنت درنيمه راه از سالن بيرون زدم) راستش هر چه ديدم جز تلخي جز ملال و دلتنگي، و جز نوعي احساس بيهودگي حاصلي نيافتم. من نگاه بدبينانه ندارم امروز هم پايه اين تماشاخانه بزرگ نگذشته ام كه جو گرفته شده باشم! اگر دو سال ديگر فرصت داشته باشم پنجاه سالي هست كه همپاي ادبيات و هنر، مخصوصاً هنر سينما بوده ام، چنانچه تقريباً تمام اين بيست و پنج دوره وبوده ديده ام. با اين وجود هر فيلم را كه مي بينم چند علامت سؤال در ذهنم مي نشيند. اول اينكه اين همه فيلم با چه زمينه علمي،‌ تجربي، ذوقي، احساسي و چه مطالعه و تحقيق و شناخت و خلاصه چه انگيزه اي ساخته مي شوند. اين همه سرمايه از جيب پرفتوت كيست كه شوق و اميد بازگشت ندارند. اين مشق نانوشته ها چطور به خود مي دهند و بعدهم در بحث هاي مطبوعاتي از كرده هاي خود ابراز رضايت و غرور مي كند و «هل من مبارز» مي طلبند؟
و ديگر اينكه اين آسان ديدن و آسان ساختن و حضور راحت و روان در اين جشنواره ها سبب وسوسه روزافزون براي حضور و بروز فيلمسازان بيشتر و مثل امروز، فراتر از تعداد بازيگران و دست اندركاران حرفه هاي ديگر سينما، نخواهد شد؟ و اگر فيلم سازي در اين مملكت اين همه آسان است كه هر كس دوربيني بردارد و چند بازيگر و نابازيگر را دنبال هم رديف كند و چيزي به نام فيلم عرضه كند و به جشنواره عرضه كند و ژوري محترم،‌ به عنوان گزيده گزيده ها در جشنواره به نمايش بگذارد. روزي نخواهد رسيد كه مثل روزگاران نه چندان دوركه مي گفتند «به اميد روزي كه هر ايراني يك پيكان داشته باشد» برسيم به جايي كه هر ايراني يك فيلم ساخته باشد! به فهرست فيلمسازان شركت كننده در همين جشنواره نگاهي بيندازيد و اگر چنين است پس چگونه است من بعد از اين همه سال حضور، با اين همه فيلم نوشته و قصه و طرح جسارت چنين حركتي نداشته ام؟
فيلمها يكي از بعد از ديگري به نمايش درآمده اند. با يك حساب سرانگشتي 45 فيلم فقط در بخش سينماي ايران در همين سينماي رسانه ها. هر يك به گونه من تماشاگر را در خود فرو مي برده چند تايي از بس مرده و مرده كشي و شيون وزاري دارند، به گريه ام انداخته اند. چند تايي با نمايش معجزه هاي آن چناني به حيرتم فرو برده اند، چند تايي با حرف از بهشت برزخ و مرگ و مصيبت راه و قبر و قبرستان را چنان به نمايش گذاشته كه بيزار از زندگي، فرشته مرگ را در چند قدمي خود ديده ام. چند تايي آنقدر كشتارهاي الكي دارند كه باعث كراهت و تلخي خاطرم شده اند. آن چند تايي هم كه رنگ كمدي داشتند آنقدر مسخره بودند به مصداق شعر معروف: خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است. كارم از گريه گذشته است از آن مي خندم.
به جاي خنده پوزخند تلخي برلبانم نشانده اند. آخ با اين همه قبر و قبرستان و سينه زني و روضه خواني و شعر و شعارهاي آبكي و تكراري كجا حال خنديدن مي ماند؟
سينماي ايران در جشنواره امسال همه چيز را در اوج دارد، خون بازي و سنتوري، اوج اعتياد، پاپيتال و اقليما و پارك وي اوج جنايت، پايان راه اوج شيون و زاري، چند روز بعد، اوج دلتنگي و منگي.. و گاهي واقعي، اوج در هم ريختگي و بي هدفي بي دقتي و... راستي احساس دلتنگي مي كنم ديگر معاني و مفاهيم فيلمهايي را كه مي بينم درنمي يابم، حس مي كنم بايد مترجمي و يا به قول ديلماجي داشته باشم كسي كه بگويد: چه خبر است دراين سينما چه مي گذرد روزها مردمحترمي هست كه با چشم هاي بسته در سالن سينما مي نشيند و به اصرار همه فيلمها را مي بيند (مي شنود!) و كسي هست كه وقايع فيلم را براي او شرح مي دهد و منهم از فرط گيجي به چنين كسي نياز دارم! راستي شما چنين احساسي را نداريد؟
بدون اينكه بخواهم خداي ناخواسته زحمت و تلاش گاهي عاشقانه بعضي از دست اندركاران همين سينما را ناديده بگيرم و با تأسف از اين كه بسياري از فيلمسازان تواناي ما كمتر و دير به دير فرصت فيلمسازي و حضور در جشنواره را مي يابند، گاهي فكر مي كنم اگر وسوسه فيلمسازي و شهرت كاذب در اين جهان رنگي نبود واگر حمايت دستگاه هاي مسئول و احتمال ضرورت برپايي اين جشنواره نبود سالي چند فيلم ساخته مي شد و اگر چارچوب ملاحظات و محدوديت ها و تنگ نظريها و يكسونگري ها نبود، همين چند فيلم از ويژگي ها برخوردار مي شد و چگونه به تعالي مي رسيد به نظرم سينما ما هنوز هم در مدار بسته ملاحظات و محدوديت ها و البته وابسته به لطف حمايت هاي مشروط است كه بر محور جنگ، مرگ و مصيبت و خرافه هاي آنچناني دور مي زند. اگر تفكر و تعقل و مطالعه و شناخت و باور و اعتقاد به سينماي ملي و ايراني واقعي داشتن بودك مسلماً سينماي ما سينمايي ديگري مي شد و جشنواره ما رنگ و بوي ديگري داشت و اين همه چشم و دل به ديدن اين فيلم ها خسته نمي شد. تا نظر شما چه باشد!
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com