1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 524  تاريخ مخابره خبر:  ۱۷/۱۰/۱۳۸۵  نوع : خبر
 کد خبر : 138510170202  ساعت مخابره خبر: ۱۵:۱۰:۳۲
    ۱۳۸۵/۱۰/۱۷                              تاريخ نشر خبر :  
 

به بهانه انتخاب "گيلانه" به عنوان ماندگارترين نقش زن تاريخ سينما

بازيگري که هنوز مي‌تواند غافلگير کند

تحليل سيماي بازيگري فاطمه معتمد آريا از آن جهت اهميت پيدا مي‌کند که منحني صعودي ارتقاء اين بازيگر از وراي اين تحليل قابل بازشناسايي است ... بازيگري که چند نقطه اوج و ماندگارترين شخصيت زن تاريخ سينماي پس از انقلاب ايران را به خود اختصاص داده است.

   به گزارش سايت سينمايي سوره، معتمد آريا بازيگري است که سينماي ايران را در دهه 60 آغاز کرد. دهه اي که زن حضور کمرنگ و کليشه اي در سينماي ايران داشت و طبعاً اولين حضورهاي اين بازيگر هم به گونه اي اجتناب ناپذير متأثر از همين نگاه حاکم بود. "جدال"، "تحفه ها"، "گمشدگان"، "محموله"، "ياد و ديدار"، "برهوت" محصول اين دوره تاريخي در سينماي ما هستند. دوراني که زن ها يا نقش مادراني را به عهده داشتند که کنش آنها رخت شستن، سفره پهن کردن و غرزدن بود يا دختراني دم بخت که بايد سر سفره عقد مي نشستند و ديالوگ کليدي آنها "بله" تاريخي بود.
    معتمد آريا به جهت موقعيت سني در کاراکتر دختر دم بخت قرار گرفت، ولي تا حدي متفاوت. "جهيزيه براي رباب" و "ستاره و الماس" کاراکتر او را به عنوان دختري از طبقه فرودست و محلي ثبت کردند که دغدغه ازدواج او موجب کنش و اعمال نمادين خانواده اش مي شود. پدر و برادري که در "جهيزيه ..." براي ترتيب دادن جهيزيه آبرومند او دل به دريا و زير آب مي زنند و پدر جنگزده "ستاره و الماس" که در راه رساندن لباس عروس به دخترش کشته مي شود نمونه تأثيرگذاري اين کاراکتر هستند.
    هر چند کاراکتر دختر هر دو فيلم در واقع اهرم فشاري است براي شکل گيري ماجرا و کنش ها، ولي معتمد آريا در همان محدوديتي که فرصت حضور دارد مي تواند اين کاراکتر کليشه اي را به نوعي ملموس جلوه دهد.
    فيلم "ريحانه" در ميان مضامين محدود و تکراري آن سال ها در حوزه مسائل زنان، مضموني غيرکليشه اي داشت که فرصت حضور و ديده شدن را به بازيگر نقش ريحانه مي داد. زني که گرفتار بحران پس از جدايي است در جامعه اي سنت زده که زن بدون مرد، امنيت ندارد. چشم طمع اطرافيان موقعيتي فراهم مي کند که کاراکتر ريحانه با برجسته کردن کنش و واکنش هايش، تنهايي و بي پناهي زن را به تصويري جديد بکشد و جلوه هاي بازيگري اش ديده شود. هر چند تماشاگران هنوز بايد منتظر غافلگيري خاصي که معتمد آريا براي آنها تدارک ديده بود مي ماندند.
    "مسافران" بهرام بيضايي يکي از جرقه هايي بود که غبار را از بازيگري او کنار زد و فرصتي فراهم آورد تا در مجموعه اي که همه چيز به گونه اي غريب سر جاي ويژه خود قرار داشت و قصه اي نامتعارف در قالب فيلمي ماندگار در سينماي ايران ثبت مي شد، اين بازيگر هم در کاراکتر زن نازايي که از تبعات مرگ عزيزان خانواده بي نصيب نمانده، ديده شود. اين شخصيت توانست آن بخش از معتمد آريا را که تا به حال ديده نشده بود نمايان کند: زني تأثيرپذير و تأثيرگذار که به راحتي مي تواند حس لحظه اي کاراکتر را به مخاطب انتقال دهد.
    در همين سال معتمد آريا با نقش آفريني در دو فيلم ديگر با حضوري متفاوت، توانايي هاي خود را به رخ کشيد: "ناصرالدين شاه آکتور سينما" و "يکبار براي هميشه" محصول همين تجربه هاي موفق هستند. کاراکتر دختر لر در "ناصرالدين شاه ..." علاوه بر متفاوت بودن در پرونده کاري بازيگر، يک تجربه منحصر بفرد است از آن جهت که بازنمايي يک کاراکتر قديمي تاريخ سينماي ايران محسوب مي شود. معتمدآريا هر چند "دختر لر" اردشير ايراني را به تصوير مي کشد، ولي بخشي از شخصيت خود را به اين کاراکتر اضافه مي کند که آن را تبديل به دختر لري از فيلتر معتمد آريا مي کند.
    "يکبار براي هميشه" نه تنها در کارنامه کارگردان و بازيگرانش فيلمي معتبر شد، بلکه در سينماي ايران هم ماندگار شد. زهرا زن جنوبي است که به دليل بلندپروازي ها و مسئوليت ناپذيري همسرش در بحران انتخاب قرار مي گيرد. انتخاب ميان مادر شدن يا نشدن؟ انتخاب و کنش نمادين زهرا براي مادر شدن شايد امروز همان تأثير و وجهه را نداشته باشد، چون در فيلم هاي امروز اين تصوير از زن در حال تبديل شدن به کليشه است. اما در سال 70 اين کنش به واقع نمادين و تعيين کننده بود.
    فيلم "هنرپيشه" حضور اين بازيگر را در نقش زني نازا و اينبار همسر يک بازيگر مشهور که بحران هاي روحي شديدي دارد، ويژه مي کند. معتمد آريا اين بار هم کاراکتري را به تصوير مي کشد که کنشي نمادين دارد و با انتخاب يک دختر کولي که براي شوهرش بچه بياورد، زن جسور و نامتعارفي جلوه مي کند. هر چند پرداختن به خرافات و ... او را تا حد يک زن سنتي و عام مي آورد، اما نوع پرداخت اين شخصيت، شرايط روحي نامتعادل، جلوه هايي که براي اين نمود رفتاري انتخاب شده و همان کنش نمادين او را تا حد زيادي در شخصيت هاي نامتعارف تثبيت مي کند. حرکات و خنده هاي عصبي، تغيير کنش هاي لحظه اي و به نوعي قابل پيش بيني نبودن و تسلطي که معتمد آريا به تغيير اين سطوح رفتاري دارد از ويژگي هاي بازي او در اين فيلم است.
    "همسر" تجربه خاص اين بازيگر در ورود به حيطه کمدي است که مي تواند تصوير باورپذير و جذابي از درگيري هاي يک زن و شوهر در جامعه اي مردسالار باشد که اين بار زن فرصتي براي اثبات توانايي هاي خود پيدا مي کند. طبعاً در موفقيت و باورپذيري فيلم که هسته آن بر شکل گيري رابطه متقابل زن و مرد استوار است، توانايي معتمد آريا کمک فراواني مي کند.
    "روسري آبي"، "کلاه قرمزي و پسر خاله" و "سفر" تجربه هاي مشترک يک سال کاري اين بازيگر هستند. نوبر کرداني در "روسري آبي" زني است که انتخاب مي کند ولي انتخابي نامتعارف. نامتعارف بودن فقط در ترجيح يک پيرمرد به جوان و يک انتخاب حسابگرانه نيست. آنچه اين کاراکتر و انتخابش را ويژه مي کند اين است که اتفاقاً خلاف جهت آب شنا مي کند، يعني عشق را برمي گزيند که به گونه اي نامتعارف نزد پيرمرد يافته است. ظلمي که نوبر از دختران مرد و ... به جان مي خرد به گونه اي بهايي است که براي نگه داشتن عشق مي پردازد، چه باک که کشش اوليه او به پيرمرد از بي کسي و نديدن سايه پدر بر سرش بوده است. معتمد آريا اين دختر روستايي را با جلوه اي متفاوت در کارنامه خود ثبت مي کند. کاراکتري که از نمودهاي بازيگري آشناي او فاصله دارد.
    "کلاه قرمزي و پسرخاله" ادامه تجربه کار کمدي البته در قالب کار کودک و عروسکي است که چند سال بعدتر او را به عنوان قطب محکم زن در سينماي کمدي تثبيت مي کند.       "سفر" قصه اي ساده و بدون کنش را دنبال مي کند. تصوير زني که در بطن زندگي خانوادگي حل شده و ديگر فرديت خود را به فراموشي سپرده، اين بار به گونه اي به نمايش درمي آيد که زن در عين آگاهي از وضعيت خود مي خواهد به نحوي آن را تغيير دهد. اين تغيير مي تواند سفري مجازي باشد که او همراه با زن روستايي در دل مه مي پيمايد. آنچه اين کاراکتر را باورپذير مي کند مرز باريکي است که ميان حس هاي مادرانه و زنانه و فرديت انساني او وجود دارد و معتمد آريا با مهارت آن را به کار مي گيرد.
    "مرد آفتابي" تجربه اي تا حدي آشنا در پرونده کاري اين بازيگر است که در سال بعدتر منجر به سه فيلم متفاوت شده است: "مهر مادري"، "مرد عوضي" و "زندگي". مادر "مهر مادري" به آن جهت از مادران سنتي دهه 60 که بدون مرد روي پاي خود ايستاده اند متفاوت مي شود که مهر مادري را بي حساب براي هر بچه اي خرج نمي کند و همين ويژگي است که او را به عنوان يک مادر آگاه و محتاط در ذهن نگه مي داريم، نه مادر دهه 60 که يک نان خور اضافه و زير بال گرفتن کودک ديگري را بدون مسئله پذيرا بود. همين نکته کوچک مي تواند به کاراکتر دغدغه ببخشد و او را تبديل به شخصيت کند.
    "مرد عوضي" رويکردي خاص به کمدي و به نوعي احياء آن را به دنبال داشت. کاراکتر زني که با تغيير فيزيکي شوهرش درگير مثلث عشقي مي شود که تجربه غريبي است و توانايي هاي خاص اين بازيگر مي تواند اين ضلع مثلث عشق را جذاب کند.
    "زندگي" هم به زندگي دوگانه مرد مي پردازد و کاراکتري که اين بار هم درگير مثلث عشق مي شود، اما اين بار با نگاهي جدي و برخاسته از مسائل روز اجتماع. قرار گرفتن در ضلع سوم اين مثلث تدريجاً معتمد آريا را در کاراکترهايي يکسان کليشه مي کند. "عشق + 2" در سال بعد باز هم توانايي هاي اين بازيگر را در يک مثلث عشقي به چالش کشيد. بازيگري که با چند نمود رفتاري مشخص مانند تسلط بر ميميک چهره، توناليته صدا و آوايي آشنا و يک نکته مهم تبديل به کليشه خودش مي شد: معتمد آريا در همه نقش ها به گونه اي قابل انتظار باورپذير است. اما هنوز عرصه هاي بيشتري مي طلبد تا خود را تثبيت کند.
    "آسمان پرستاره"، "شوخي" و "عينک دودي" در راستاي همان تعريف ارائه شده از معتمد آريا قابل انتظار بود و متعارف. تجربه "يکي بود، يکي نبود" هم نتوانست جلوه جديدي به کارنامه او ببخشد که در همين سال دو فيلم کمدي "عزيزم من کوک نيستم" و "دختر شيريني فروش" را بازي کرده است.
    "دختر ..." کاراکتري به نوعي تازه و بکر در پرونده اين بازيگر است. دختر شيريني فروش رومانتيکي که به شدت خجالتي و کم حرف است. اتفاقات و ماجراهاي سريالي که هر بار مانع ازدواج او و نامزدش شده و به کمدي هاي ايتاليايي پهلو مي زند، به نوعي کنار هم قرار مي گيرند تا دختر در انتها دچار تغييراتي کوچک در نمود رفتاري شده و بتواند با نامزدش حرف بزند. اين فيلم هم از جهت کاراکتر، نوع بازي و لحن انتخابي معتمد آريا و هم از جهت کم بودن ديالوگ هايش فيلمي خاص در کارنامه او محسوب مي شود.
    "کلاه قرمزي و سروناز"، "آبادان" و "به من نگاه کن" سه تجربه متفاوتي هستند که بايد پذيرفت اين بازيگر در قبول کارهاي جديد در نظر مي گيرد. "کلاه قرمزي و ..." ادامه يک فيلم موفق است که خودش به دنبال موفقيت يک برنامه عروسکي ساخته شده است. "آبادان" هر چند به اکران عمومي درنيامد، ولي مي تواند به جهت سويه کاري ماني حقيقي کاراکتري متفاوت از معتمد آريا را ثبت کند. "به من نگاه کن" هر چند يک معضل جامعه سنت زده ترکمن را مورد نقد و تحليل قرار مي دهد، اما نقش اين بازيگر به عنوان يک مربي ورزشي که راه رشد و بالندگي را در مقابل آيتکين مي گذارد، نمي تواند تفاوت ماهيتي با کاراکترهاي قبلي او از جهت پرداخت شخصيت، نمود رفتاري و ... داشته باشد.
    اپيزود "ننه گيلانه" فيلم "روايت سه گانه" و به دنبال آن "گيلانه" چرخشي غيرقابل تصور در کارنامه معتمد آريا محسوب مي شوند. کاراکتري که او را به ماندگارترين زن تاريخ سيماي ايران بدل کرد.
    تفاوت سن، فيزيک و لهجه کاراکتر با بازيگر، توانايي هاي معتمد آريا را به چالشي عميق کشيد. تنها بخشي از اين تفاوت ها مي تواند به کمک گريم، وسايل جانبي و حتي تکنيک هاي بازيگري حاصل شود و بخش عمده آن بر عهده بازيگر است که چطور مجموعه اين تفاوت ها را از فيلتر خود عبور داده و به آنها هويتي با امضاي خودش ببخشد. عشقي که از حرکات و سکنات گيلانه در رفتار او با اسماعيل جاري مي شود، حتي به مدد تکنيک هاي بازيگري امکانپذير نمي شود. مگر اينکه عشق در همان لحظه تجربه و جاري شود.
    معتمد آريا است که گيلانه را عاشق اسماعيل مي کند و تماشاگر را در حيرت اين عشق باقي مي گذارد. کمر تکيده و پاهاي ناراستي که هر گام را در روياي خوب شدن اسماعيل طي مي کند، نگاه آرزومندي که هنوز در پي آمدن عاطفه و داماد شدن اسماعيل مي گردد و ... همه از فيلتر معتمد آريا است که گيلانه را ماندگار مي کند.
    "يک بوس کوچولو"، "زير درخت هلو"، "تقاطع" و "کارگران مشغول کارند" ماحصل تجربه هاي معتمد آريا در سال گذشته هستند. در اين ميان شايد بتوان مادر فيلم "تقاطع" را از بقيه متفاوت کرد. نگاه به مادر در جامعه مدرن که هويت او را به عنوان يک زن هم مد نظر دارد، اين بار کاراکتر دکتر مينو رحماني را ملموس مي کند. مادري که در بحران پيرامون و مشکلي که گريبان پسرش را مي گيرد مجبور به انتخاب مي شود و با حذف بعد زن بودن خود، به نوعي خوادخواسته تاوان گناهي را مي خواهد پس بدهد که انجام نداده است. همان تقصير تاريخي که از زمان خلق داستان آدم و حوا بر دوش زن سنگيني مي کند.
    سيماي بازيگري فاطمه معتمد آريا يک نکته جذاب را در مورد اين بازيگر يادآور مي شود: اينکه هنوز هم مي تواند دوستدارانش را غافلگير و کارنامه رنگين تري را براي خود ثبت کند. بازيگري براي تمام فصول ديگر عنواني کليشه شده است!
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com