سازمان سوره ايميل اخبار سينمايي جشنواره سينما صفحه اصلي
جزييات اصلی
تمام عوامل
شركت تهيه كننده
( ) تمام جشنواره ها
( ) جشنواره داخلی
( ) جشنواره خارجی
( ) ديدگاه عوامل فيلم
( ) خلاصه داستان فيلم
تمام رويدادها
 به تفکيک اصناف
 به تفکيک هنرمندان
 به تفکيک جشنواره
 به تفکيک دفاتر توليد
( ) آلبوم عكس
( ) عكس های  فيلم 
( ) عکس های پشت صحنه
( ) پوستر
( ) گزيده سكانس
( ) محل فيلمبرداری
( ) مسائل فنی
( ) سايت های اختصاصی


   آدمك ها( 1380)

خلاصه داستان :
مراد كه از نوجواني به دليل جرايم مختلف در زندان بوده، پيش از آزاد شدن به سراغ پيرمردي به نام حشمت مي رود كه مراد بسيار مديون اوست. پيرمرد از او مي خواهد پس از آزادي سراغ زني به نام شهره كه باتوقش در يك پارك است برود و او را بكشد. در قبال آن قول مي دهد تمام ارثيه اش را شامل اتومبيل، ويلا و خانه اي در دبي به او ببخشد. مراد از زندان آزاد مي شود و چون خانه و جا و مكاني ندارد، مستقيم به همان پارك مي رود و با مردي معتاد و پسر نوجوانش نيما آشنا مي شود. آنها از سر بي پولي و مراد هم براي اينكه خود را سرگرم كند تا شهره به پارك بيايد، با هم شروع به معركه گيري مي كنند. نقاش جواني به نام كامران هم با آنكه آدمي ثروتمند است، به پارك پناه آورده و آنجا نقاشي پرتره مي كشد. مرد معتاد مي ميرد و نيما و مراد به تنهايي معركه گيري مي كنند و پول درمي آورند. طلبكاران پدر نيما به سراغش مي آيند و قصد دارند به جاي طلبشان نيما را با خود ببرند، اما نيما در واقع دختراست، سعي مي كند رابطه اش را با او محدود كند و او را نزد مادربزرگش در شمال بفرستد، اما نيما قبول نمي كند چون دلبسته مراد شده است. مراد در اين مدت متوجه آمد و رفت شهره به پارك شده، اما نمي تواند به هدفش كه كشتن اوست برسد. تا اينكه از طريق پسر نقاش، نشاني او را پيدا مي كند و به سراغش مي رود، اما در مواجهه با شهره به حقايقي ديگر مي رسد و درمي يابد كه حشمت در واقع باعث بدبختي شهره و مرگ تنها پسرش اميد شده است. مراد از قتل او پشيمان مي شود و وقتي از خانه خارج مي شود نيما را مي بيند كه منتظر اوست و اين بار او نيز به دختر ابراز علاقه مي كند. از آن سو طلبكاران پدر نيما كه او را تعقيب كرده اند مجدداً قصد دزديدن نيما را دارند، ولي مراد با آنها درگير مي شود و نهايتاً نيما با ضربه سنگي يكي از آنها را مي كشد. نيما به زندان مي افتد و مراد در ديداري كه با او دارد مي گويد منتظرش مي ماند تا از زندان بيرون بيايد و با هم به شمال بروند.

    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com