سازمان سوره ايميل اخبار سينمايي جشنواره سينما صفحه اصلي
جزييات اصلی
تمام عوامل
شركت تهيه كننده
( ) تمام جشنواره ها
( ) جشنواره داخلی
( ) جشنواره خارجی
( ) ديدگاه عوامل فيلم
( ) خلاصه داستان فيلم
تمام رويدادها
 به تفکيک اصناف
 به تفکيک هنرمندان
 به تفکيک جشنواره
 به تفکيک دفاتر توليد
( ) آلبوم عكس
( ) عكس های  فيلم 
( ) عکس های پشت صحنه
( ) پوستر
( ) گزيده سكانس
( ) محل فيلمبرداری
( ) مسائل فنی
( ) سايت های اختصاصی


   رسم عاشق كشي( 1381)

خلاصه داستان :
پدر جلال موقع قطع يكي از درختان جنگلي در شمال دستگير مي شود و به زندان مي افتد. پس از اين اتفاق، اره اي كه ميرزاآقا به پدر جلال داده بود ضبط مي شود و اعضاي خانواده در غياب پدر مجبور مي شوند هزينه اره را بپردازند. لطيف سرباز اهري پاسگاه روستا، به ماجان (خواهر جلال) علاقه دارد و چون باجي (مادر جلال) لطيف را حين بردن شوهرش به زندان ديده، در مورد ازدواج اين دو تغيير عقيده مي دهد. جلال با ديدن تلاش فراوان مادرش و رفتار نامناسب ميرزاآقا با او، تصميم مي گيرد به واسطه سفارش نجار به ميرزاآقا كه سردسته قاچاقچيان چوب منطقه است، هر روز پيش از رفتن به مدرسه، اره را از روستا به جنگل حمل كند و آن را به دست عطا و فرج برساند. لطيف كه با سماجتش باجي را كلافه كرده، رفته رفته او را متقاعد مي كند كه در دستگيري شوهرش نقشي نداشته است. فرج كه يكي از قاچاقچيان چوب است بدون دليل روشني با خانواده جلال مشكل دارد و از حرف هاي نجار برمي آيد كه پدر جلال را هم او به مأموران لو داده است. ورود ديرهنگام جلال به مدرسه، چرت زدنش سر كلاس و كوتاهي اش در انجام تكليف ها باعث مي شود باجي پس از آگاهي از آنها جلال را تنبيه كند. لطيف كه كتاب درسي جلال را در جنگل پيدا كرده، موضوع را به ماجان اطلاع مي دهد. خانواده با پدر از طريق نامه ارتباط دارد و جلال كه موفق شده پول اره را بپردازد با هزار توماني كه از نجار گرفته، از پدرش درخواست مي كند موقع بازگشت برايش ساعت مچي بخرد. غيبت هاي دائم جلال و رفتار مشكوك او حساسيت خانواده را برمي انگيزد و لطيف كه صبحگاه او را تعقيب مي كند، متوجه مي شود كه مأموريت هر روزه جلال چيست. لطيف كه لباس سربازي به تن دارد، وسط جنگل به محاصره قاچاقچيان درمي آيد و با وجود مخالفت عطا توسط آنان مضروب مي شود. فرج و گروهش به نوبت به لطيف حمله مي كنند و در قتل او شريك مي شوند. اين در حالي است كه جلال به دليل جا گذاشتن دوباره كتابش برگشته و دارد اين صحنه هاي فجيع را مي بيند. فرج پس از آگاهي از حضور جلال به عنوان شاهد قتل او را تعقيب مي كند اما موفق به يافتنش نمي شود. باجي و ماجان كه رد جلال را در درمانگاه پيدا كرده اند، با چهره پير شده او روبرو مي شوند و همزمان، پدر كه براي پسرش ساعت مچي خريده در آستانه ورود به روستا، سراغ لطيف را مي گيرد.

    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com