1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 499  تاريخ مخابره خبر:  ۵/۹/۱۳۸۵  نوع : خبر
 کد خبر : 138509050205  ساعت مخابره خبر: ۱۴:۳۲:۳۶
    ۱۳۸۵/۰۹/۰۵                              تاريخ نشر خبر :  
 

نگاهي به سيماي بازيگري محمدرضا فروتن به بهانه اکران «وقتي همه خواب بودند»

دغدغه عبور از محدوده کليشه‌هاي ماندگار

در حالي که «به آهستگي» مازيار ميري سير حضور خود را در جشنواره‌هاي جهاني کامل مي‌کند، «وقتي همه خواب بودند» فريدون حسن‌پور هم روي پرده سينماهاي کشور است. تفاوت اساسي شخصيت‌هاي اصلي اين دو فيلم و شيوه برگزيده محمدرضا فروتن براي نمايش آنها ما را بر آن داشت تا تحليلي بر سيماي بازيگري اين هنرپيشه جوان داشته باشيم.

    به گزارش سايت سينمايي سوره به نقل از مهر، در دوراني که بازيگران در کاراکترهاي مشخص با محدوده سني محدود کليشه مي شوند، گاهي پيش مي آيد که خود بازيگر هم تمايل به شکستن قالب هاي مرسوم پيرامونش دارد ولي عرصه اي براي بروز پيدا نمي کند. چه بسيارند بازيگراني که در نقش پدربزرگ، مادر، دختر دم بخت، جوان اول، قاچاقچي و ... کليشه مي شوند و هرگز نمي تواند يا نمي خواهند خود را در عرصه نقش هاي ديگر بيازمايند.
    غافل از اينکه بازيگري يعني به چالش کشيدن حس هاي مختلف و توانايي هاي بازيگر در همين گونه گوني. در چنين فضايي دنبال کردن رد پاي بازيگري که دغدغه همين چالش ها را دارد و پرونده کاري اش گوياي همين ويژگي است مي تواند جذاب باشد. محمدرضا فروتن بازيگري است که پس از بازي در "هدف"، "فاتح" و "ماه و خورشيد"، در اپيزود "تماشاخانه" مجموعه تلويزيوني "سرنخ" کيومرث پوراحمد با بازي در نقش شخصيتي دچار ترديد و کشمکش دروني با خود مورد توجه مخاطب و البته کارگردانان سينما از جمله مسعود کيميايي قرار گرفت و موقعيت بازي در نقش اول "مرسدس" را پيدا کرد.
    بازي در نقش جوان عاصي که يک شبانه روز مجال سوار شدن بر مرکب خيال را دارد، مقدمات جايگيري اين بازيگر در کاراکتري بود که با "قرمز" فريدون جيراني تثبيت شد. مردي روانپريش و متعصب که همه چيز را در انحصار خود و به زور مي خواهد؛ حتي عشق را. فروتن در نوعي بازي بيروني که به خصوص در انقباض عضلات صورت و گلو نمود پيدا مي کند و کنترلي که روي صدا دارد مي تواند با شيوه کلام، حتي ديالوگ ها را هم ارتقا دهد. مجموعه اين توانايي ها علاوه بر جلب همذات پنداري مخاطب حتي در چنين نقشي، سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد را برايش به ارمغان آورد.
    با اين موفقيت، همانطور که رسم لايتغير سينماي ايران و چه بسا جهان است، سيل پيشنهادهاي مشابه با کاراکتر فيلم "قرمز" به سوي فروتن روانه شد. همانطور که خسرو شکيبايي بعد از "هامون" و ... هم گرفتار چنين معضلاتي شدند.
    بازي در "دو زن" تهمينه ميلاني و "فرياد" کيميايي در ادامه کاراکتر مرد عاصي و ناسازگار با جامعه پيرامون، در پرونده کاري فروتن ثبت شد. هر چند جسارت او در قبول يک نقش فرعي در "دو زن" آن هم در شرايطي که مي توانست جوان اول فيلم ها باقي بماند آغاز تلاش فروتن براي شکستن قالب هاي آشنا و محدود موجود تلقي مي شود و البته "فرياد" هم مهجور ماند و به اکران عمومي درنيامد.
    با "اعتراض" کيميايي و "متولد ماه مهر" احمدرضا درويش مي توان گفت فروتن قدمي تا کليشه شدن فاصله نداشت. هر چند دغدغه هاي سياسي نسل امروز در "اعتراض" و همينطور آرمانخواهي شخصيت اول "متولد ماه مهر" با دغدغه ميهن و دفاع مقدس تا حدي اين کليشه را ارتقا مي داد، ولي در نهايت با مرد جوان متعصبي رو به رو بوديم که دچار تضاد با جامعه پيرامونش بود و نمود آشکار رفتاري اش هم رگ هاي برآمده گردن و صداي دورگه و خاصش بود که او را در يادها نگه مي داشت.
    محمدرضا فروتن با بازي در فيلم متفاوت "رقص با رويا" که اولين تجربه کارگرداني فيلمبردار صاحب سبک سينماي ايران محمود کلاري بود جرقه هاي تلاش براي متفاوت شدن را گسترش داد و همان سال با بازي در "زير پوست شهر" رخشان بني اعتماد نشان داد بازيگري نيست که خود را محدود به کارگردان يا کليشه خاصي کند. لحظات عاطفي خاصي که اين کاراکتر با مادرش به عنوان يک تکيه گاه عاطفي دارد از نکاتي است که تا حد زيادي ابعاد لطيف و عاطفي او را هم در معرض ديد مخاطب قرار مي دهد. وجهي که تا به حال کمتر در اين بازيگر ديده بوديم و نگاه يکسويه به او و توانايي هايش را موجب مي شد.
    "شب يلدا" کيومرث پوراحمد نقطه عطف کارنامه بازيگري فروتن است. فيلمي که شايد هر بازيگري در دوره بازيگري خود آرزوي آن را داشته باشد. فيلمي متکي بر يک شخصيت در يک لوکيشن محدود که چالش هاي دروني او را به عنوان يک مرد -همسر - پدر به تصوير مي کشد. فيلمي که به اين بازيگر فرصت داد عاشقي کند، متنفر شود و مخاطب را هم عاشق اين سير عشق و تنفر کند و درمقابل فروپاشي و فريادهايش را درقالب تمهيدات و مولفه هاي تصويري در سکوت و چنبره انزوايش متمرکز کند.
در چنين شرايطي که اين بازيگر در اوج ستاره شدن فاصله چنداني با کليشه شدن در اين کاراکترهاي تثبيت شده نداشت، مسيري که براي ادامه بازيگري اش انتخاب کرد شايد تنها راهي بود که کسي فکرش را نمي کرد. فروتن در اوج از سينما و پيشنهادهاي مشابه فاصله گرفت. فاصله اي که مي توانست به حذف او از سينما بينجامد. اين بازيگر دو سال از سينما فاصله گرفت و پس از طي اين دوران گذار با چهره اي متفاوت به سينماي ايران بازگشت؛ با تفاوت در شخصيت هايي که به تصوير مي کشيد و البته در شيوه بازيگري.
    حضور در فيلم غريب "ملاقات با طوطي" عليرضا داودنژاد حاصل همين دغدغه هاي پس از گذار است. فيلمي که حتي تکليف کارگردانش هم با فيلم و لحن حاکم بر آن مشخص نيست و طبيعي است که نه تنها فروتن بلکه فهرست بازيگران طراز اول فيلم هم دچار سرگرداني خاصي هستند که فقط مي توان آن را در حد يک تجربه از نظر گذراند.
    بازي در "سربازهاي جمعه" مسعود کيميايي هم به جهت پرداخت نشدن مناسب و نگاه يکسان فيلمساز به خطوط قصه، اين فيلم و البته شخصيت ايفاشده توسط فروتن را دچار تناقض هاي آشکار کرد. از يک طرف سکانس هاي فوق العاده ابتدايي که بحران عاطفي و احساسي او را در کنار خانواده تازه پدر از دست داده به تصوير مي کشد و از طرف ديگر پراکندگي خاصي که در ادامه دچار قصه پردازي و روايت مي شود و سرانجام اين شخصيت و داستانش را دچار اغتشاش مي کند.
    در همين سال بازي در نقش احمدشاه فيلم "شاه خاموش" ساخته همايون شهنواز جولانگاه خوبي براي اين بازيگر است که دغدغه تجربه عرصه هاي ديگر را دارد. کاراکتر تاريخي احمدشاه با دلمشغولي هاي خاص سياسي که از او سراغ داريم و البته موقعيت ويژه اش به عنوان شاهي ناخواسته که هنوز درگيري هاي عاطفي دارد، در مجموع کاراکتري جذاب براي به چالش کشيدن توانايي هاي يک بازيگر است، هر چند اين فيلم چهره سياسي اين شاه جوان را کمتر در معرض ديد مخاطب قرار مي دهد.
"بازنده" قاسم جعفري و "هشت پا" داودنژاد هم ادامه تلاش هاي فروتن براي شکستن اين قالب هاست که نتيجه اش هم در حد همين تجربه کردن است نه چيزي فراتر. در اين ميان "باغ هاي کندلوس" ايرج کريمي اثري متعارفتر است. کاراکتر مرد عاشق پيشه اي که به نوعي تبديل به نماد عشق جاودانه اي مي شود که پس از گذشت چند سال از مرگ او و همسرش، دوستانشان را به جستجوي گور آنها وامي دارد و از جهت بازي هم خاص مي شود. فروتن در اين فيلم به دليل همذات پنداري با نقش بسياري از ديالوگ هاي خود را در دهان شخصيت قرار داد و با نظر کارگردان و البته ميزانسن خاص سکانس هاي ماندگاري را به تصوير کشيد که سکانس نماز خواندن يکي از آنهاست.
    بازي در کمدي "مجردها" اصغر هاشمي که به نوعي وابسته به شوخي هاي تکراري بازيگران آشناي تلويزيوني است، سئوالات زيادي ايجاد کرد. بازي در فيلمي که نه تنها فروتن بلکه تلکيف بازيگراني مانند پسياني هم در آن مشخص نبود و همه بار منطق و کمدي قصه بر دوش توانايي هاي شخصي برخي بازيگران بود.
"بربادرفته" صدرا عبداللهي از معدود فيلم هاي سياسي است که با چند سال تأخير به اکران عمومي درآمد و مهجور ماند. شخصيت سياسي که فروتن در اين فيلم ايفا مي کند ابايي از بيان شعارهاي سياسي و نقطه نظرات قديمي اش ندارد. آرمان ها و دغدغه هايي که او را از عشق، زندگي و يک خانواده عادي محروم کرده است. "نوک برج"، سومين همکاري فروتن و پوراحمد، اين بار در قالب يک کمدي خاص و نسبتاً حساب شده که کاراکتر فروتن با اضافه شدن چاشني سماجت و ... به عاشق جسور هميشگي، با تکيه کمتر بر ميميک چهره بيشتر بازي بيروني از عاشقي کردن به تصوير مي کشد و مي تواند پرداختي جديد از اين کاراکتر در کنار "شب يلدا" باشد.
    بازي در "به آهستگي" مازيار ميري از کاراکترهاي ويژه کارنامه فروتن است. نقشي که بازي دروني ظريفي را مي طلبد و توانايي هاي اين بازيگر را به چالش مي کشد. کاراکتر مردي از طبقه کارگر و شوهري که در غيبت نابهنگام زنش بايد از ميان قضاوت هاي مختلف مردم به تحليل شخصي در مورد عملکرد زنش برسد. مردي که نه دوراهي بلکه بر سر سه راهي انتخاب است.
    محمدرضا فروتن با استفاده ظريف از حرکات بيروني و انعکاس ترديد و کشمکش هاي دروني اين کاراکتر در نوع نگاه، استيصال و ترديدي که در تصميم گيري دارد و حتي سکوتي که در لحظاتي به جاي واکنش نشان دادن اختيار مي کند، از اين شخصيت تصويري به يادماندني مي سازد.
کاراکتر نصير در فيلم "وقتي همه خواب بودند" هم از کاراکترهاي خاص پرونده بازيگري فروتن است. جواني ساده دل که در همان معصوميت کودکي متوقف شده و تنها رابط به حق     دنياي بزرگسالان و کودکان است. کسي که اين شايستگي را پيدا مي کند که آرزوي بي بي را با همت بچه هاي روستا عملي کند و آن سفر حج مجازي را برايش تدارک ببيند.
    شخصيت هاي ساده دل در سينماي ايران معمولاً بروز مشابهي دارند و با گريم مشخص محدود به يکسري بازي هاي بيروني با نوع گويش و لحن خاص مي شوند. فروتن در اين نقش با کمترين استفاده از گريم و با توسل به لهجه محلي که از مختصات قصه است، از لحن آشنايش فاصله مي گيرد و با استفاده بجا از ميميک چهره و عضلات چهره تصويري نسبتاً جديد از اين کاراکتر آشنا ارائه مي دهد.
    کارنامه بازيگري محمدرضا فروتن با همه تنوعات خوب و نامتعارفش هنوز هم جاي زيادي براي غافلگير کردن مخاطبانش دارد. بازيگري که دغدغه به چالش کشيدن توانايي هايش را در نقش هاي مختلف دارد و نمي خواهد در محدوده کليشه هايي که خودش ماندگار کرده، بماند.
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com