جستجو در پايگاه داده براساس
بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
مقررات جشنواره
يادداشت دبير جشنواره
بيانيه هيات داوران
اهداف جشنواره
موضوعات جشنواره
توضيحات
تمام رويدادها
 به تفکيک فيلم
 به تفکيک اصناف
 به تفکيک هنرمندان
 به تفکيک دفاتر توليد
 به تفکيک کلمات کليدی
آلبوم عكس
افتتاحيه
نشست هاى مطبوعاتى
اختتاميه
گوشه و كنار
روزشمار آلبوم عكس
هنرمندان
شرکت ها
فيلمها
هنرمندان
شرکت ها
کشورهای شرکت کننده
.:.    هيأت داوران     .:.
..رييس هيأت داوران
..داور
..دبير
هيأت انتخاب
جوايزاهداشده
بخشهاي جشنواره
موضوعات جوايز


 بين المللي فيلم هاي كودكان و نوجوانان ـ دوره هفدهم(۱۳۸۱)

 توضيحات : 
  • تنديس آبي، لوح تقدير به آقايان وحيد نيكخواه آزاد، ايرج طهماسب و كاظم معصومي  براي توفيق در جلب مخاطب و خلق سينماي مفرح
ورود كودكان و نوجوانان در مقام بازيگر به بدنه ي سينماي حرفه اي ايران بسيار دير انجام گرفت. دليل آن نيز روشن است. نبود چيزي به نام سينماي كودك در پيش از انقلاب، نياز به تربيت نقش آفرين كودك و نوجوان را منتفي ساخته بود. اصولاً فيلمفارسي سازان آن دوره، بداعت و جسارت و توانايي و بضاعت شكل دهي و بهره گيري از چنين نيرويي را در خود نمي ديدند. حضور كودكان و نوجوانان، تنها در معدود توليدات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و در شاخه اي جدا از سينماي رايج آن زمان، قابل رديابي است؛ در آثار كوتاه و نيمه بلند فيلم سازاني چون كيارستمي، پوراحمد، بيضايي، كيميايي، شاپور قريب، تقوايي و امير نادري. البته دو فيلم سازدهني (1353) و يك اتفاق ساده (سهراب شهيد ثالث، 1353) به عنوان تنها آثار بلند و كودك و نوجوان پيش از انقلاب و حسن دارابي در فيلم مسافر (عباس كيارستمي، 1353) به عنوان مطرح ترين نقش آفرينان غيرحرفه اي نوجوان آن دوره را نيز نبايد از خاطر دور داشت. همچنين بايد يادي كرد از نقش آفرينان كودك و نوجوان آن دوره، كساني چون، عباس پوراحمدي و جمعه وفابخش نقش آفرينان سازدهني، محمد زماني يك اتفاق ساده،‌ كيومرث نوري اسب و پسر شرقي؛ هر دو ساخته ي مسعود كيميايي در دهه ي پنجاه، شهباز پارسي پور، رهايي (ناصر تقوايي، 1350) و حسن حيدري، انتظار (امير نادري، 1353). اولين بازي گيري حرفه اي و نخستين حضور جدي و گروهي كودكان و نوجوانان در مدرسه اي كه مي رفتيم اي حياط پشتي مدرسه ي عدل آفاق (داريوش مهرجويي، 1359) نتوانست آن طور كه انتظار مي رفت جريان ساز باشد. به عينيت درآوردن دنياي كودكانه، آن هم به واسطه اي نقش آفرينان كم سن و سال امري بعدي مي نمود،‌ مگر با كشف و تربيت احساس هاي دروني آن ها. اين گونه بود كه مجيد نيرومند با آن سيماي تلاشگر و جنگنده در دونده (1364) و آب، باد، خاك (1365) هر دو ساخته ي امير نادري، دلنشين بود و باورپذير و مهدي اسدي بهار (1364) و گال (1365)، هر دو ساخته ي ابوالفضل جليلي توانست چهره ي واقعي يك انقلابي تمام عيار را به نمايش بگذارد؛ و در شيرك (داريوش مهرجويي، 1366) به اين سيما،‌ رنگ و بويي از شجاعت ببخشد. كودكان و نوجواناني نيز بودند كه با اامانت دادن قمستي از زندگي شان به دنيايي خيالي درون فيلم به حضورشان روي پرده، بعدي معنوي مي بخشيدند. نتيجه ي تداخل اين دنيا، دنياي واقعي - دنيايي كه نابازيگران كودك و نوجوان با آن دست و پنجه نرم مي كردند - و دنيايي خيالي روي پرده ي سينما، شعري تصويري بود كه روايتگرش عده اي كودك و نوجوان - البته تربيت شده - بودند. بدين سان، عدنان عفراويان باشو، غريبه ي كوچك (بهرام بيضايي، 1365) غم هاي تنهايي خود شد و بابك و احمد احمدپور خانه ي دوست كجاست (عباس كيارستمي، 1365) غناي دوستي خالصانه را با زنگ و بويي از كوكي يادآور شدند. گرايش غالب سينماي اين دوره، بهره گيري از نابازيگراني بود كه تنها در يك فيلم كاربرد داشتند، اما با همان يك فيلم جاودانه مي شدند. اميرمحمد پورحسن كليد (ابراهيم فروزش، 1365) عليرضا رضائيان، رابطه (پوران درخشنده، 1365)،‌حمزه جوادي پور گاويار (كيومرث پوراحمد،‌1366) و وحيد كليايي در مجموعه ي تلويزيوني خانه در انتظار (منوچهر عسگري نسب، 1367) از آن جمله اند. اين حضور ناب و خالصانه - بي شك بخشي از موفقيت جهاني سينماي جهاني سينماي ايران مديون آن است - راه اندازي سينمايي مختص مخاطب سني كودك و نوجوان را گريز ناپذير مي كرد. اما اين روزن باز شده به بدنه ي سينماي حرفه اي،‌ نتوانست فرصت و بستر مناسبي براي جذب استعدادهاي كودك و نوجوان در حيطه ي بازيگري فراهم آورد. استعدادهايي چون شاهد احمدلو در بطن سينماي حرفه اي پرورش مي يافتند؛ در آثاري چون سرب (1366)، دندان مار (1367) گروهبان (1369) همگي ساخته ي مسعود كيميايي، و آن گاه به عنوان يك حرفه اي سينما به نقش آفريني در موج جديد آثار كودكانه مي پرداختند؛ در آثاري چون دره ي شاپركها (فريال بهزاد، 1371) نابازيگران فيلم هاي رئاليستي كودكانه نيز راهي جز جاودانه شدن در تك فيلم هاي شان نداشتند؛ علي سوري نياز (عليرضا داوودنژاد، 1370)، رزگل محمدامين و رژان عمري بازي بزرگان (كامبوزيا پرتوي، 1371)، سمانه جعفر جلالي چكمه (محمدعلي طالبي، 1371)، جيران آبادزاده وحسن كلانتر كيسه برنج (محمدعلي طالبي، 1375) احمد صمدخاني يك داستان واقعي (1374) و فرهاد بهره مند دان 1376 و زهرا و معصومه نادري، سيب (سميرا مخملباف، 1376)، رضا ناجي و ميرفرخ هاشميان بچه هاي آسمان (1375) و محسن رمضاني رنگ خدا (1379)؛ هر دو ساخته ي مجيد مجيدي، رضا حاكم زاده موشك كاغذي؛ (فرهاد مهران فر) احسان قاسمي تو آزادي (محمدعلي طالبي، 1379) حسين سليماني مهرمادري (كمال تبريزي، 1377)، محمدرضا صفري، مرد كوچك (ابراهيم فروزش، 1376) و ... از اين دسته اند. گروهي ديگر نيز به واسطه ي وابستگي شغلي والدينشان به سينما پله ي ترقي را پيموده و پس از بازي در آثار فانتزي رايج بين سال هاي 1367 - 1372، وارد سينماي داستان گويي حرفه اي شده و در آن جا خوش درخشيدند. باران كوثري در بهترين باباي دنيا (داريوش فرهنگ، 1370) و پگاه آهنگراني در گربه ي آوازه خوان (كامبوزيا پرتوي، 1369) بعدها با آثار معتبرتري چون زير پوست شهر (با نقش آفريني باران كوثري در ساخته اي از مادرش رخشان بني اعتماد،‌1379) و دختري با كفش هاي كتاني (با نقش آفريني پگاه آهنگراني در ساخته اي رسول صدرعاملي،‌1379) توانست استعدادهاي نهان بازيگري خود را به معرض نمايش بگذارد. در اين زمينه، رضا داوودنژاد نقش آفرين خردسال ملودرام بي پناه (1365) ساخته ي پدرش عليرضا داوودنژاد، سال ها بعد در اوان جواني با ديگر آثار پدرش مصائب شيرين (1376) و بچه هاي بد (1380) به شهرت رسيد. از ميان بازيگران كودك نيمه ي دوم دهه ي شصت تا اوايل دهه ي هفتاد، كساني چون حميدرضا مرداي، پاتال و آروزهاي كوچك، سكوت، مدرسه ي پيرمردها، دره ي شاپركها عليرضا مرداي و حسن نوري ماهي، غزل بانكي گلنار، عليرضا رئيسي پاتال و آرزوهاي كوچك، مدرسه ي پيرمردها، اتل متل توتوله، اميد آهنگر، (بهترين باباي دنيا، راز چشمه ي سرخ)، سعدي شيخ زاده، (سفر جادويي، علي و غول جنگل، دره ي شاپركها، حسنك)، پيام آزادي دره ي شاپركها، الهه و الهام علي ياري خواهران غريب، امير شيسي كاكلي، محمدسام قريبيان شكار خاموش، آرام مقدم مخترع 2001 و ...، آيدا محمدخاني شانس بيش تري داشت. او پس از بازي در بادكنك سفيد (جعفر پناهي، 1373) آن چنان محبوبيت يافت كه نقش آفريني در چند مجموعه ي تلويزيوني به وي پيشنهاد شد. در اين ميان مهدي باقربيگي با مجموعه ي قصه هاي مجيد ساخته ي كيومرث پوراحمد در بازي گيري از نقش آفرينان نوجوان در اين جا كارآمد شد، و از باقربيگي در زمانه يخود پديده اي ساخت. روايت شاهد احمدلو- بازيگر نوجواني كه بعدها به فيلم سازي تجربي روي آورد- از آن روزگار در قالب فيلم سي و يك دقيقه اي بچه هاي ديروز، داوران امروز، به مناسبت هفدهمين جشنواره ي بين المللي فيلم كودكان و نوجوانان اصفهان، بهانه اي است براي نشستن به پاي صحبت هاي شان پنج بازيگر كودك و نوجوان موفق به سال هاي گذشته و داوران و جوانان امروز (آيدا محمدخاني، باران كوثري، رضا داوودنژاد،‌ مهدي باقربيگي و شاهد احمدلو). اين عده به نيابت از تمامي هم نسلان كودك و نوجوانان بازيگر خود از اميدها و آرزوهاي شان مي گويند، از ترس ها، بيم ها، شادي ها‌، ميزان دلبستگي شان به سينما، شرح ورود به اين پرده هاي جادويي، احساس شان در مورد كوچكي و بزرگي، سياست، جواني و سرانجام نگاه شان به آينده. بچه هاي ديروز، داوران امروز، اين آينده را از ميان حرف هاي پنج ستاره ي سابق سينماي كودك و نوجوان، موشكافي مي كند.
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com